• ArabicEnglishGermanPersian
  • | ورود اعضا
  • | ثبت نام رایگان

کنترل تصویر سازی با CtP

روش کنترل انتقال تصویر با CtP کمی با آنچه که در پلیتهای آنالوگ توضیح دادیم فرق می کند. هم با توجه به روشهای کنترل و هم تا حدی با توجه به اهداف، این موضوع صحیح می باشد. در پلیتهای آنالوگ ما در اصل دستیابی به انتقال پایدار تصویر فیلم به پلیت را بررسی می کنیم که با استریپهای کنترلی که قبلاً توضیح دادیم این امر به طور مناسبی محقق شد. همچنین تصویرسازی پایدار از اهمیت زیادی برای CtP برخوردار است. استریپهای کنترلی دیجیتالی نیز وجود دارند که دستیابی به این مورد را با استفاده از ارزیابی ساده دیداری ممکن می سازد. اما مواقعی هم هست که ما نیز نیاز به تعیین مقادیر واقعی تن روی پلیت می باشیم و این کار را باید با سنجش انجام داد.

در پلیتهای آنالوگ مقادیر تن روی فیلم ثابت شده و قلمرو تغییرات در طول انتقال به پلیت کاملاً محدود می باشد. اما در CtP اطلاعات انتقال را براحتی می توان برای دستیابی به مقادیر لازم روی پلیت با دلالت بر مقادیر مورد نیاز روی پلیت بدست آورد. این کار فرصت تطابق شرایط چاپ مرجع را فراهم کرده و جایی که پلیتها برای چاپهای خاصی ساخته می شوند فرصت تعدیل تصویرسازی را برای دستیابی به انتقال تن یکسان از طریق تعدادی ماشین چاپ فراهم می کند.

استریپهای کنترل دیجیتال

استریپ های کنترل دیجیتال مناسبی برای استفاده در کنترل پلیتهای ساخته شده توسط تولید کنندگان سیستمها و تجهیزات وجود دارند، اما استریپهای اصلی مستقل عبارتند از Ugra/Fogra Digital Plate control Wedge و GATF Digital Plate Control Target.

درجات مرجع بینایی[1](VRS) و wedge هافتون عناصر اصلی هستند که برای کنترل انتقال تصویر بکار گرفته می شوند. VRS شامل جفت لکه های نمونه نوار رنگی ترام مرجع نامرغوبی است که توسط سطوح ترام مرغوب احاطه شده اند ( توجه کنید که این موارد در شکل 5-9 به دقت آماده سازی نشده اند اما در شکل 6-9 شبیه سازی شده اند). 11 عدد VRS وجود دارند که افزایشی 50 درصدی از سطح نقطه 35% تا 85% را دارند. تحت شرایط تئوریک ایده آل و یک آماده سازی تن خطی، دو فیلد موجود در4 VRS  باید از لحاظ دیداری دارای مقدار تن یکسان باشند. در عمل، آن VRS که در دو فیلد دارای مقدار تن یکسان می باشد، ممکن است نسبت به 4 VRS بالاتر باشد که این به نوع پلیت و شرایط درجه بندی که انتخاب شده است بستگی دارد. کاربرد اصلی هدف این است که به صورت دیداری انحراف از شرایط منتخب را بدون نیاز به سنجش نشان دهد.

Wedge هافتون در اصل برای فراهم کردن خصوصیات انتقال تن پلیت بوسیله سنجش بکار برده می شود. اما نمونه های نوار رنگی 1، 2، 3 و 97، 98 و 99 درصدی نیز وجود دارند که برای تعیین آخرین تن قابل آماده سازی در سایه و روشن ها از لحاظ دیداری استفاده می شوند.

سنجش مقدار تن در پلیت

اساساً دو رویکرد برای سنجش مقادیر تن آماده سازی شده در پلیت وجود دارد: دنسیته انعکاس و محاسبه سطح، یا سنجش پلانیمتری[2] با سطح ترام سنج[3].

دنسیتومترها

بیشتر دنسیتومتر سازان گزینه ای را برای سنجش سطح نقطه پلیت با دنسیتومترهایشان قرار می دهند، یا اینکه یک مدل ویژه را مخصوص سنجش پلیت به بازار عرضه می کنند. در حالیکه مشخصاً سنجش سطح نقطه روی پلیت با یک دنسیتومتر امکان پذیر است، اما عواملی چند نیز وجود دارد که باید با توجه به پایداری و دقت سنجش به آنها توجه کرد. این عوامل عبارتند از:

  • کنتراست تصویر. اگر کنتراست میان روکش پلیت زیرلایه پایه کم باشد، سطح نقطه محاسبه شده غیر قابل اتکا خواهد بود. مثلاً اگر کنتراست 0/1 باشد یک سطح 50%، در صورتی که دنسیته مقدار تن تا 01/0 تغییر کند، نشان دهنده یک تغییر 1% می باشد. اگر همین تغییر با پلیتی با کنتراست 4/0 رخ دهد، سطح محاسبه شده یک تغییر 3% را نشان خواهد داد.
  • دانه زنی پلیت. همه پلیت های مدرن دانه زنی می شوند و از این رو نور منعکس شده از سطح پراکنده می شود که مقدار پراکندگی نیز به ماهیت دانه زنی بستگی دارد. این کار روی تعابیر حاصل از پلیت های تولیدکنندگان مختلف تأثیر خواهد گذاشت و نشانه هایی وجود دارد که می گویند حتی در محصول یک تولید کننده تغییرات کوچکی در دانه زنی می تواند سنجش سطح نقطه را تحت تأثیر قرار دهد. اثرات مستقیم نیز در دانه زنی با اهمیت شمرده می شوند و جهت پایدار ابزار نسبت به لبه پنجه کاغذ پلیت نیز توصیه می شود.
  • پردازش پلیت. سطح چسب کاهنده حساسیتی که بعد از پردازش روی پلیت باقی مانده، روی پراکنرگی نور و در نتیجه مقدار سنجیده شده تأثیر می گذارد. استفاده از این چسب زمانی توصیه می شود که سنجشهایی انجام شود که محلول کاهنده حساسیت با آب گرم پاک شده و هیچ چاپ سفید(watermark) یا رگه ای(streak) روی سطوح سنجیده شده باقی گذاشته نشود.
  • روزنه سنجشگر[4]. برای حداقل کردن تأثیر این موارد، دنسیتومتر باید سنجش خود را از طریق ادغام بیشترین نقاط ممکن انجام دهد. این به معنای استفاده از ابزاری با روزنه سنجشگر در بزرگترین اندازه ممکن می باشد.
  • عامل n. حتی اگر به تمامی این عوامل توجه کافی شود، دقت سطح سنجیده شده غیر محتمل است. برای افزایش دقت، محاسبه ما معمولاً با استفاده از فرمول یول- نیلسن با مقداری مناسب برای n انجام خواهد  شد. با این حال، مقدار متفاوتی احتمالاً برای پلیتهای مختلف تولیدکنندگان مورد نیاز خواهد بود و برای اینکه کاملاً دقیق باشد مقدار n باید با مقدار تن تغییر کند.

از این اظهارات می توان دریافت که نمی توان مطمئن بود که مقدار تن سنجیده شده با یک دنسیتومتر دلالت دقیقی از آنچه که روی پلیت می باشد خواهد بود. اگر دنسیتومتر با دقت استفاده شود و عواملی که قبلاً ذکر کردیم نیز در نظر گرفته شوند، دنسیتومتر را می توان برای نظارت بر پایداری استفاده کرد، اما در این باره کمی بیشتر از wedge کنترل دیجیتال کارایی دارد.

سطح سنج سطح نقطه[5]

مبنای سنجش سطح سنج کاملاً متفاوت از دنسیتومتر بوده و به مقدار قابل توجهی دقیق تر می باشد. مقدار تن نمونه روی یک آرایه CCD، درست مثل یک دوربین دیجیتال اما با اپتیکی که تصویر را بزرگ می کند، ثبت می شود. نقطه آستانه میان نقطه و پیش زمینه به صورت خودکار تعیین شده و سطح نقطه با نسبت پیکسل های تصویری به پیکسل های غیر تصویری محاسبه می شود. ابزارهای پیچیده تر ممکن است تساوی پایه را برای افزایش دقت تصحیح کنند. این مبنای سنجش به این معناست که نیازی برای سنجش 100% و روکش صفر برای کالیبره کردن سیستم نمی باشد، همانطور که در مورد دنسیتومتر چنین می باشد.

دقت سنجش تا حد زیادی وابسته به رزلوشن تصویر ضبط شده ( به ویژه در مورد ترام گذاری های مرغوب و ترام گذاری FM) و توانایی دستگاه برای تنظیم دقیق آستانه ها برای دامنه کامل تنی بستگی دارد. اگرچه طرح سنج دقیق تر از دنسیتومتر می باشد، اما اگر کنتراست تصویر روی پلیت پایین باشد نیز مشکل بوجود می آید.

 


[1]. The Visual Reference Steps

[2]. Planimetric

[3]. Dot area meter

[4]. Measuring aperture

[5]. Dot area planimeter

پست مرتبط

نظر خود را بگذارید